شاه صنم جونمشاه صنم جونم، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
امیرحسین جونمامیرحسین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

من با فرزندانم هستم بی انها هیچم

سونو گرافی 2

1392/7/2 0:09
نویسنده : مامان هانیه
465 بازدید
اشتراک گذاری

عشقم بار اول که تاریخ92/3/28 رفتم سونوگرافی شما 13 هفته و 3روزه بودین

که خانم دکتر اونقدر بداخلاق و عقده ای بود که نمیشد باهاش حرف زد و جنسیتتو نگفت هرچند واسم مهم نبود فقط مهم سلامتی شماست ولی باز کنجکاو بودم

تعداد ضربان قلب در هر دقیقه:153

تا اینکه وقتی رفتیم ارومیه پیش دکتر نوذرنزاد رفتم که خیلی دکتر خوبی

بهش گفتم که ازمایشات غربالگری 3 ماهه دوم میخوا همراه با تعیین جنسیت که نوشت

البته خودشم یه دستگاه سونو قدیمی داره از اینایی که بعد 7ماه جنسیتو معلوم میکنن

با اصرار من که هی میگفتم اقای دکتر جنسیتش معلومه یا نه ترکی گفت

شبیه دختر(قیزا اوخشوور)

منم خوشحال از اینکه واسه شاه صنمم یه خواهر میاد با خواهرم سمیرا حسابی خوشحال شدیم

به سمیرا گفتم شرطو باختی الحق که مامان راست میگفت اخه تنها کسی

که میگفت بچت دختره مامان سیما جون بود بقیه همه شرط بندی کرده بودن که پسره

خلاصه از مطب که اومدیم بیرون تلفنی خبرو به بابا حمید گفتم اونم حسابی ذوق کرد و گفت مهم سلامتیش

از اونجا واسه نهار مهمون بودیم وقتی رسیدیم خبرو به مامان سیما دادیم و

اونم گفت دیدین من گفتممژه

همون روز زنگ زدم و از سونوگرافی وقت گرفتم که با هزار تمنا و خواهش واسه 5روز دیگه وقت داد

روز92/4/16 صبح ساعت 7.30با مامان سیما رفتیم ازمایشامو دادم خدایی

بیچاره خیلی زحمت ما رو کشیده هیچ مادری به مهربونی مادر من نیست

مامان جون من شرمنده روی ماهت هستم منو ببخش به خاطر همه زحمتام

خلاصه بعد ازمایشات رفتم سونو که البته چون نزدیک خونه مامان بزرگم بود به

مامانی گفتم شما برو من خودم میرم الان صنم بیدار میشه و بیتابی میکنه

رفتم سونو خیلی شلوغ بود حدود بعد 3ساعت نوبتم رسید

وقتی رفتم تو اتاق سونو خیلی ذوق زده بودم ولی اطمینان داشتم که بهم

میگن دختره

دراز کشیدم رو تخت اقای دکتر رهبر خیلی دکتر خوش اخلاق و خبره ای بود

گفت دخترم خوبی گفتم بله

گفت مثل اینکه ساکن تهرانی گفتم بله

گفت به به چه بچه خوشگلی

گفتم اقای دکتر سالم؟گفت البته خدا رو شکر

کمی مکث کردم.............

بعد دیدم از جنسیت جیزی نمیگه

یهو گفت جنین الان 16هفتگی

گفتم اقای دکتر جنسیتش معلومه؟

گفت مگه نگفتن بهت؟

گفتم نه

همون لحظه که انتظار داشتم بهم بگه دختره یهو شنیدم که گفت

...

....

....

پسره.......

گفتم چی مطمینید گفت بله

گفتم اخه دکتر ن گفته دختره گفت اخه دستگاه دکتر قدیمی

باز باورم نمیشد پا شدم و دوباره پرسیدم گفتم اقای دکتر حتما پسره؟

گفت به شرط چاقو پسره دخترم برو به سلامت

وای ندونستم چطوری اومدم تا خونه خیلی خوشحال بودم نه به خاطر پسر

بودن به خاطر اینکه از هر دو نعمت خدا جونم دارم

هزار بار خدامو شکر کردم الانم شاکرم مرسی خدای بزرگ

به خاطر همه نعمتات شکر

از طرفی هم خوشحال بودم به این دلیل که همیشه شنیدم پسر پشتیبان

مادر

و اینکه خودم هیچوقت برادر نداشتم واسه همین خیلی خوشحال بودم

وقتی رسیدم خونه مامان بزرگم دیدم مامانم داره تلفنی با مهدی خانم صحبت میکنه

اونم جز اولین نفرایی بود که گفته بود پسره

مامانم پرسید چی شد با خنده گفتم دختره

از لحنم فهمید که شوخی میکنم

گفت تو رو به جون من چیه؟

گفتم پسره

حسابی خندیدیمو تبریک گفتن بهم مهدی خانومم از پشت خط هی تبریک میگفت

بعدش گوشی رو گرفت و با من صحبت کرد و بعد تبریک گفتن بهم با شوخی گفت:دیدی سونوگرافی من درست بود سونو گرافی مامانت چینی شده و حسابی خندیدیدیمنیشخند

بعد بلافاصله به بابایی تلفن زدم بهش گفتم مبارک دخترت بابایی هم خوشحال

شد و گفت ااااااا جدی میگی؟انشالا سلامت باشه واسه شاهصنم خواهری میاد

بعدش گفتم شوخی کردم پسره

بیچاره بابایی سردر گم گفتمتفکرنگران:الان بالاخره کدومو باور کنم؟خیال باطل

گفتمدروغگو نه جدی پسره حسابی خندید و گفت بازم میگم سلامتیش مهمتر

ولی خوشحال شدیم هردومون که شکر خدا از هر دو جنس داریم

 

بعدشم به خاله سمیرا زنگ زدم و گفتم و...............................

 

به پیشنهاد مامان سیما با بابایی تصمیم گرفتیم اسم شاهزاده کوچولومونو

امیرحسین بزاریم هرچند من امیر علی و امیررضا رو خیلی دوست داشتم

ولی امیرحسین پیشنهاد عالی بود که مامان سیماجون داد

به نیت اینم که پسرم تو ماه صفر به دنیا میاد اسمشو امیرحیسین میذاریم

که انشالا در تمامی مراحل زندگیش نظر امام حسین رو پسرم باشه امین.......

.

.

.

.

بیگرافی امیرحسین در 16هفتگی:

وزن:139گرم

قد:121میلیمتر

تعداد ضربان قلب در دقیقه:140 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

من و امیدهای زندگیم
4 مهر 92 17:44
دخمل نازم شاه صنمم و پسمل عزیزم امیرحسین عزیزتر از جونم بی اندازه عاشقتونم
اب نبات
13 مهر 92 11:37
سلام عزیزم مباااااااااااااااارک باشد این پسملی ناز ان شالله صحیح سالم بیاد توی بغل مامانی مهربونش...




فدات بشم عزیزم


انشالا هرچه زودتر خدای مهربون یه نی نی خیلی خیلی خوشگل و سالم بزاره تو سفره گرم خانوادتون
انشالا به زودی زود خبرشادی رو بهم بدی
خیلی ممنون از سرزدنت خاله مهربون
زود زود یه نی نی بیار بوس
اب نبات
14 مهر 92 12:36
سلام عزیزکم ممنونم از دعاهای زیبا و قشنگت ..برو خصوصی گلکم
مهسا مامان صدرا جونی
15 مهر 92 13:48
هانیه جون انشالله امیرحسین گل بسلامتی بدنیا بیاد.
جیگیلی مامان بابا(مامان کوچولو)
16 مهر 92 12:53
هانیه جون چه عجب اومدی بالاخره


مبارککککک باشه آقا پیسلیییی
دخملی چطوره؟؟/

یه عکس ازش بزار ببینیمش چقد بزرگ شده


فدات بشم افاق جون حتما گلم میذارم
حالم اصلا خوش نیست وگرنه زود ب زود سر میزنم
گل پسرت چطور
حسابی مراقب خودتون باش