سونو گرافی 2
عشقم بار اول که تاریخ92/3/28 رفتم سونوگرافی شما 13 هفته و 3روزه بودین
که خانم دکتر اونقدر بداخلاق و عقده ای بود که نمیشد باهاش حرف زد و جنسیتتو نگفت هرچند واسم مهم نبود فقط مهم سلامتی شماست ولی باز کنجکاو بودم
تعداد ضربان قلب در هر دقیقه:153
تا اینکه وقتی رفتیم ارومیه پیش دکتر نوذرنزاد رفتم که خیلی دکتر خوبی
بهش گفتم که ازمایشات غربالگری 3 ماهه دوم میخوا همراه با تعیین جنسیت که نوشت
البته خودشم یه دستگاه سونو قدیمی داره از اینایی که بعد 7ماه جنسیتو معلوم میکنن
با اصرار من که هی میگفتم اقای دکتر جنسیتش معلومه یا نه ترکی گفت
شبیه دختر(قیزا اوخشوور)
منم خوشحال از اینکه واسه شاه صنمم یه خواهر میاد با خواهرم سمیرا حسابی خوشحال شدیم
به سمیرا گفتم شرطو باختی الحق که مامان راست میگفت اخه تنها کسی
که میگفت بچت دختره مامان سیما جون بود بقیه همه شرط بندی کرده بودن که پسره
خلاصه از مطب که اومدیم بیرون تلفنی خبرو به بابا حمید گفتم اونم حسابی ذوق کرد و گفت مهم سلامتیش
از اونجا واسه نهار مهمون بودیم وقتی رسیدیم خبرو به مامان سیما دادیم و
اونم گفت دیدین من گفتم
همون روز زنگ زدم و از سونوگرافی وقت گرفتم که با هزار تمنا و خواهش واسه 5روز دیگه وقت داد
روز92/4/16 صبح ساعت 7.30با مامان سیما رفتیم ازمایشامو دادم خدایی
بیچاره خیلی زحمت ما رو کشیده هیچ مادری به مهربونی مادر من نیست
مامان جون من شرمنده روی ماهت هستم منو ببخش به خاطر همه زحمتام
خلاصه بعد ازمایشات رفتم سونو که البته چون نزدیک خونه مامان بزرگم بود به
مامانی گفتم شما برو من خودم میرم الان صنم بیدار میشه و بیتابی میکنه
رفتم سونو خیلی شلوغ بود حدود بعد 3ساعت نوبتم رسید
وقتی رفتم تو اتاق سونو خیلی ذوق زده بودم ولی اطمینان داشتم که بهم
میگن دختره
دراز کشیدم رو تخت اقای دکتر رهبر خیلی دکتر خوش اخلاق و خبره ای بود
گفت دخترم خوبی گفتم بله
گفت مثل اینکه ساکن تهرانی گفتم بله
گفت به به چه بچه خوشگلی
گفتم اقای دکتر سالم؟گفت البته خدا رو شکر
کمی مکث کردم.............
بعد دیدم از جنسیت جیزی نمیگه
یهو گفت جنین الان 16هفتگی
گفتم اقای دکتر جنسیتش معلومه؟
گفت مگه نگفتن بهت؟
گفتم نه
همون لحظه که انتظار داشتم بهم بگه دختره یهو شنیدم که گفت
...
....
....
پسره.......
گفتم چی مطمینید گفت بله
گفتم اخه دکتر ن گفته دختره گفت اخه دستگاه دکتر قدیمی
باز باورم نمیشد پا شدم و دوباره پرسیدم گفتم اقای دکتر حتما پسره؟
گفت به شرط چاقو پسره دخترم برو به سلامت
وای ندونستم چطوری اومدم تا خونه خیلی خوشحال بودم نه به خاطر پسر
بودن به خاطر اینکه از هر دو نعمت خدا جونم دارم
هزار بار خدامو شکر کردم الانم شاکرم مرسی خدای بزرگ
به خاطر همه نعمتات شکر
از طرفی هم خوشحال بودم به این دلیل که همیشه شنیدم پسر پشتیبان
مادر
و اینکه خودم هیچوقت برادر نداشتم واسه همین خیلی خوشحال بودم
وقتی رسیدم خونه مامان بزرگم دیدم مامانم داره تلفنی با مهدی خانم صحبت میکنه
اونم جز اولین نفرایی بود که گفته بود پسره
مامانم پرسید چی شد با خنده گفتم دختره
از لحنم فهمید که شوخی میکنم
گفت تو رو به جون من چیه؟
گفتم پسره
حسابی خندیدیمو تبریک گفتن بهم مهدی خانومم از پشت خط هی تبریک میگفت
بعدش گوشی رو گرفت و با من صحبت کرد و بعد تبریک گفتن بهم با شوخی گفت:دیدی سونوگرافی من درست بود سونو گرافی مامانت چینی شده و حسابی خندیدیدیم
بعد بلافاصله به بابایی تلفن زدم بهش گفتم مبارک دخترت بابایی هم خوشحال
شد و گفت ااااااا جدی میگی؟انشالا سلامت باشه واسه شاهصنم خواهری میاد
بعدش گفتم شوخی کردم پسره
بیچاره بابایی سردر گم گفت:الان بالاخره کدومو باور کنم؟
گفتم نه جدی پسره حسابی خندید و گفت بازم میگم سلامتیش مهمتر
ولی خوشحال شدیم هردومون که شکر خدا از هر دو جنس داریم
بعدشم به خاله سمیرا زنگ زدم و گفتم و...............................
به پیشنهاد مامان سیما با بابایی تصمیم گرفتیم اسم شاهزاده کوچولومونو
امیرحسین بزاریم هرچند من امیر علی و امیررضا رو خیلی دوست داشتم
ولی امیرحسین پیشنهاد عالی بود که مامان سیماجون داد
به نیت اینم که پسرم تو ماه صفر به دنیا میاد اسمشو امیرحیسین میذاریم
که انشالا در تمامی مراحل زندگیش نظر امام حسین رو پسرم باشه امین.......
.
.
.
.
بیگرافی امیرحسین در 16هفتگی:
وزن:139گرم
قد:121میلیمتر
تعداد ضربان قلب در دقیقه:140