شاه صنم جونمشاه صنم جونم، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره
امیرحسین جونمامیرحسین جونم، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

من با فرزندانم هستم بی انها هیچم

دخترم و شیطنتهاش/تاریخ تولد پسرم مشخص شد

1392/9/4 0:26
نویسنده : مامان هانیه
514 بازدید
اشتراک گذاری

دختر قشنگم شاه صنمم بگم ماشالله از شیطنتهات

الان حدودای یکی دوماهی میشه که خیلی شیطونو شلوغ شدی

فدای روی ماهت بشم بهم میگفتن بچه اروم رفته رفته شلوغتر میشه باورم نمیشد

ولی الان میفهمم

کارای پسرا رو میکنی

هر کاری هم میکنی اون پتوی نوزادیت باید بغلت باشه حتی شبا موقع خواب و تو خوابم بغلت

تازگی ها هم عادت کردی شبا حتما یه نیم ساعتی باید پشتتو بخارونیم تا شما بخوابی

نقاشی میکشی چه نقاشی هایی حتما عکساشونو واست میذارم بعدا

ولی هرچقدرم شیطون بشی باز عشق منی باز نفس منی من همیشه عاشقتم

و اما پسر عزیزتر از جونم امیرحسین نازم شما هم خیلی شیطونتر شدی

بعضی اوقات همچین فشاری به سر معدم یا مثانم میاری که تا چند لحظه تکونم نمیتونم بخورم

ولی حرکتای تو و خواهرت خیلی با هم فرق میکنه صنم ضربه های یهویی میزد خیلی هم جلو بود اکثرا یهو میدیدی یه طرفم قلنبه میشد

ولی شما مثل ماهی لیز میخوری و گاهی اوقات فشار میدی

پسر قشنگم خیلی هم سکسکه میگیری که البته میدونم یه مسیله ارثی چون بابا و خواهر کوچولوتم زود به زود سکسکه میکنن

پسر نازم امروز 4 اذر که در خدمت شمام و فقط 15 روز به دیدارمون مونده که تو رو

واسه همیشه بغلم کنم

اقای دکتر واسه 19 اذر وقت داده البته من خیلی مایل بودم یا 12 یا 13 اذر باشه ولی میگن ضرر داره زود بیای

اخه 12 سالگرد ازدواج من و بابایی و 13 تولد مامان سیما جون

فدای شکل ماهت بشم الهی تو و ابجی صنمت سرمایه های زندگی من و بابایی

هستین من تا لحظه ای که نفس میکشم عاشق جفتتونم درسته الان خیلی

زجر میکشم از یه طرف شاه صنمم کوچک هی میخواد باهام بازی کنه بپر تو بغلم

ولی من واقعا نمیتونم نه اینکه نخوام جدی عاجزم

از طرفی خودم سنگین شدم دیگه حتی نمکیتونم بخوابم بشینم راه برم

هیچ کاری نمیتونم

از طرفی مشغله بابایی زیاد شده شبا دیر میرسه همیشه هم خستست

با این همه مسیولیت خانه داری هم که روش

بماند حرفایی که از هر کس و ناکسی شنیدم به خاطر حاملگی های پشت سر همم

که چقدر عذاب کشیدم

ولی با همه اینا هیچ وقت از داشتن هیچ کدومتون ناراضی نبودم

شما دو تا بهترین اتفاقای زندگی من هستین

هر کدومتون با اومدنتون یه عالمه خوشی و برکت به زندگیمون اوردین

من همیشه به خاطر داشتن شما دوتا از خدای مهربون خیلی ممنونم و همیشه

شاکر خداجونم هستم

خیلی دوستون دارم ورووجکای منقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)